تنهایی پرهیاهوی من
وبلاگ شخصی حسین طاهریتنهایی پرهیاهوی من
وبلاگ شخصی حسین طاهریدرباره من
پیوندها
- فروشگاه اینترنتی موسیقی
- دنیای موسیقی
- فناوری ما پایگاه جامع علم، فناوری و گجتها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- خرداد 1392 3
- فروردین 1391 1
- مرداد 1390 1
- اردیبهشت 1390 2
- فروردین 1390 2
- آبان 1389 4
- مهر 1389 4
- شهریور 1389 5
- مرداد 1389 8
- تیر 1389 8
- خرداد 1389 5
- اردیبهشت 1389 2
- فروردین 1389 6
- اسفند 1388 1
جبر انرژیایی
یک :
حمید : نادرو می شناسی ؟
فرهاد : کدوم نادر ؟
- نادر سلیمی، پسر حاجی محسن.
- خوب.
- دیروز توی یه ماشینی دیدمش که نگو. حتما مال خودشه. تازه خریده.
- اون سوار نشه من سوار شم. تا دیروز دوچرخه حالا ...
دو :
سامان : خبر این پسره فرهاد بهت رسیده ؟
نادر : نه چطور مگه ؟
- هیچی میگن دانشگا قبول شده خارج.
- نه بابا ؟ حالا کجا ؟
- اگه اشتبا نکنم فرانسه یا سوئد دقیق یادم نیست.
- کشکی کشکی میره برای خودش عشق و حال ...
سه :
چند ماه بعد نادر هنگام برگشتن از شمال با ماشین جدیدش چپ می کند. همسرش میمیرد و خودش هم از گردن به پایین فلج می شود. فرهاد هم بعد از یک ماه اقامت در فرانسه بر اثر سکته مغذی جانش را از دست می دهد !
پ.ن. بیش از حد عذاب آور است. مجموع انرژی های منفی و ضعف انرژی مثبتی که حریف نمی شود و عذاب آورتر اینکه حجم زیادی از این انرژی منفی از طرف کسانی روانه مان می شود که اسمشان را می گذاریم آشنا، دوست، همسایه، فامیل که خیلی وقتها حتی بدون اینکه بدانند یا بخواهند تاثیر نا مطلوبشان را می کذارند. این طرف ها ناخوداگاه، مردم از موفقیت دیگران ناراحت می شوند، دست خودشان نیست ! به همین دلیل هم :
چهار :
حمید : به به آقا سامان گل.
سامان : سلام دا حمید. خوبی ؟ چه خبرا ؟
حمید : مخلصیم. ما که بی خبریم از همه جا. شما چطوری ؟ کار و بار به راهه ؟
سامان : شکر، نه والا. اوضا اصلا مناسب نیست. وضع بازار خرابه. خودت که خبر داری.
حمید : آره حقیقتن خیلی وضعه بدیه ! هشتمون گرو نهمونه.
پنج :
حمید تابستان امسال آنتالیا بود و سامان با اهل و عیال چین، اما کسی چیزی نفهمید.
قسم می خورم که با جون و دل احساسش کردم . جالب این جاست که خیلی وقت ها هم از قصد انجامش نمی دن . ولی آدمو بدبخت می کنن . اما وقتی بیدار باشی می تونی انرژی منفی نگیری اون بنده ی خدا ها نمی دونستند که پشتشون چی می گذره .
اگه بیدارم بودن همین بود. مشکل اینجاس که منفیه از مثبته بیشتر میشه. خیلی چیزا هست که می تونه مثبتو هی بیشتر کنه. مثلا اونایی که مذهبی ترن دعای خاصی می خونن. یکی یه چیزی میندازه گردنش. یکی خوندن یه شعر. یکی فکر کردن به یه چیز خاص. یکی صدقه می ده. نوع عمل مهم نیست مهم تاثیر روحیه که می ذاره.
به قول مولانا:از بیان این سه کم جنبان لبت...از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
ریشه در تاریخ داره. این آدمیزاد قدرتهای ناشناخته زیاد داره. روی هر چیزی اراده کنه تاثیر میذاره.
هیچ وقت معتقد نبودم این هجم انرژی منفی همینطوری برا خودش راه بیافته پدر مردم رو در بیاره برا خودش تا.........................یکی مرد بعد باور کردم
منم کم ندیدم از این اتفاقا. باید انقدری انرژی مثبت جمع کرد که از پسش بر بیاد. هر کیم یه راهی واسه خودش داره.
سلام
به این افراد میگن ـــــــــــــــــــ> سقه سیاه(:
خیلی از مردم چشم زخم و شور چشمی را جزو امور خرافی دسته بندی می کنن و هیچ گونه اعتقاد و باوری به اون ندارن. با این همه به نظر می رسه که قرآن بر خلاف این باور نه تنها اونو جزو امور خرافی دسته بندی نمی کند بلکه به نمونه هایی از آن نیز اشاره می کند و گزارش های تاریخی قرآنی از گذشتگان و پیشینیان نیز اونو تایید می کنه.
حرف سقه سیاه اومد وسط یاد اون شخصیت تلویزیونی افتادم اگه اشتبا نکنم اسمشم همون سق سیاه بود الان مجری برنامه جمعه ایرانیه اسمش یادم نیست.
به هر حال تا نباشد چیزکی چیزها گفته نمی شه . این موضوع هم چون اتفاق می افته پس هست. حالا چه توجیه علمی پشت سرش هست من نمی دونم. ولی به جامعه ای که توش زندگی می کنیم خیلی خیلی ربط داره.
بازم هیچی نگم بهتره