تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

کنترلی که باتری ندارد


جشنواره فیلم کودک مصادف شده با دوره ای از زندگی ام که علارقم وقت زیاد دچار بی وقتی ام. چهار ماه زمان تا آزمون ارشد و بیست واحد درس و کلی دل مشغولی و درگیری فکری و برخی الکی مشغولی ها. روزهای خوبی است و البته کمی پر دغدغه. اما بالاخره پایش افتاد و موفق شدم فیلم دختران را در این جشنواره ببینم. شاید کاملا اتفاقی و بیشتر به پیشنهاد یک دوست. آن هم در سالنی نه چندان دلچسب و مناسب. فیلم دختران اثری است از کارگردان ایرانی قاسم جعفری که زندگی سه دختر دبیرستانی را بازگو می کند. یاسمین، معصومه ( که نمی خواهد به این اسم صدایش کند ) و شوکا. این سه  دوستان صمیمی هر کدام دچار مشکلاتی هستند. یاسمین پدرش را از دست داده، معصومه در خانواده ای فقیر و متعصب زندگی می کند و شوکا دلبسته پسر جوانی به نام علیرضاست. فیلم حالتی اپیزودیک دارد و به ترتیب داستان این سه دختر را که هم از هم مستقل است و هم به یکدیگر مرتبط روایت می کند. داستان فیلم به شدت تلخ و گزنده است خصوصا در بخش اول فیلم. یاسمین که هر روز بعد از مدرسه سری به مزار پدرش می زند توسط مردی میانسالی که خیلی خوب حرف می زند، خیلی مهربان است و ادعا می کند او هم دخترش را از دست داده اغفال می شود. درست جایی که می خواست جای خالی محبت پدرش را که دلبسته اش بود پر کند. در داستان دوم معصومه که مدتهاست کفشی نو به خاطر مسائل مالی نخریده با مادرش که به صدها نفر نذری میدهد در گیر می شود و هر روز از خانه دلسردتر. او وضع خود را از این که هست بدتر نمی بیند و به همین دلیل به خاطر فداکاری که در حق شوکا می کند از مدرسه اخراج می شود و به خاطر برخورد خشک و زننده خانواده اش با این موضوع از خانه فرار می کند و اپیزود سوم مواجهه شوکا با اتفاقات اطرافش و عشقی است که همه لحظاتش را با آن پر کرده بود و اکنون در وضعیتی از دست رفته دچار حمله عصبی می شود. شوکا به بیمارستان روانی منتقل می شود. این خلاصه ایست از داستانی اجتماعی که می خواهد مهمترین مشکلات قشر آسیب پذیر دختران را به صورتی کوبنده و بی پرده بیان کند. فیلم تاریک است. اعتمادهای بی پشتوانه، گرگهای گوسفند نما، متعصبان خشکه مذهب، رسوم غلط، تئوری هایی که تاریخ مصرفشان گذشته و دنیایی که هیچ وقت آنطور که باید پاک و زیبا نیست. آنطور که دختران داستان فکر می کنند و می خواهند. موسیقی فیلم سعی دارد که با دکلمه شعرهایی از شاملو و فروغ فرخزاد و همینطور بخش هایی از شازده کوچولو فضایی آرام و رمانتیک و در عین حال غمناک را الغا کند که مشخصا همان فضایی است که در ذهن شخصیتهای داستان برقرار است. فیلم جامعه را از دست رفته می بیند. گاهی بیش از حد تاکید بر بدی ها دارد و این یک نکته منفی نیست. شخصیت های فیلم به درستی در مقابل اتفاقات منفعلند. یکی پدرش را از دست داده. یکی خانواده فقیر و خشکه مذهب دارد و دیگری آدمی است فوق العاده احساسی. و از طرفی روابط اجتماعی متعصبانه و غلط و زنجیرهای پنهانی که اجازه راه رفتن را از قشر دختران جامعه می گیرد و تنگ نظری هایی که هر چند خیلی گذرا به خوبی به تصویر کشیده شده، فضایی سرد، سنگین و غیر قابل اعتماد را برای ما و برای شخصیت ها می سازد. این واقعیت است و اتفاق می افتد برای کسی که جرمش فقط زن بودن است اما این پیام اصلی فیلم نیست. در سکانسی از فیلم دختران، سه شخصیت اصلی با هم در مورد اینکه کاش زندگی مثل فیلم دیدن بود صحبت می کنند. یاسمین دوست دارد فیلم را به عقب برگرداند. معصومه این کار را بی فایده می داند و می گوید همه چیز دوباره تکرار خواهد شد. در انتهای این سکانس گفتگویی بین شوکا و معصومه رد و بدل می شود. با این مضمون که :

- اگه زندگی مثل فیلم باشه و بشه جلو عقبش کرد چرا خدا این کارو نمی کنه.

- حتما باتری کنترلش تموم شده.

- آره باتری کنترلش تموم شده.

این جمله آخر را نباید بی تفاوت از کنارش گذشت. اگر این کنترل باتری داشت شاید فیلم بر میگشت و چیز های دیگری رقم می خورد و شاید نا امیدانه همین می شد که دیدیم. اما از این ستون به آن ستون فرج است و من سعی می کنم نیمه پر را ببینم.

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ

فیلم قشنگ بود نقد تو جذاب ترش کرد . مرسی حسین جون

البته این قاسم خان بعد این سه تا فیلم دیگه ساخته ولش کن ! :دی

مریم پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

وقتی میگم نیمه پر لیوان همزمان فکر هم میکنم که آیا این یه مکانیزم دفاعیه که نیمه پر رو ببینیم تا بلکه وضعیت واقعی نا امید کننده را کم رنگ تر کنیم؟ و اونوقته که این نیمه پر هم خودش نا امید کننده به نظر میرسه
گر چه من ترجیحش میدم

فکر می کنم همون مکانیزمه دفاعیه. یه جور انرژی مثبت.

احسان چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ب.ظ http://aber.blogsky.com

چی بگم ؟ ( نقد تو خوب بود )
گیج واقعیت فیلم شدم .

bibal یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ق.ظ http://bibal.blogsky.com

دمت گرم تر

لیلا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ http://love0300.blogfa.com

امروز از طرف مدرسه ما رو ( دانش آموزان دبیرستانی ) برده بودن برای تماشای این فیلم ، انقدر خوب بود واااااااای
الانم تحت تاثیرشم و نمیدونم چه طوری از این حس خارج شم :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد