تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

حس کن، پسرم


من را گاز زد، جوید و بعد تف کرد یک جایی که دیگر حتی مگسی هم روی لاشه ام وز وز نکند. نه این تعبیر خوبی نیست. شاید بهتر باشد بگویم من را گاز زد، جوید و بعد قورت داد و من منتظرم تا شاید یک روز یک جایی که مطمئنم جای خوبی نخواهد بود دفعم کند. با بیزاری یا با لذتی تهوع آور. شاید اگر قدری گزنده تر بودم همان اول کار با یک انقباضش جایم روی آسفالت نم خورده همین خیابان بود. و میتوانستم برای ادامه ی بودنم تصمیمی بگیرم. ادامه ی بودنش. اما حالا. زنده بودنش به زنده بودنم است. دیگر حتی جرات یک سوزن زدن یا حتی نای یک نیشگون کوچک گرفتن را هم ندارم. شکمم ور آمده. وقتی گردنم را میچرخوانم صدای استخوان ها را از پشت لایه های تو در توی چربی می شنوم. کار می کنم، پول در می آورم و پول تمام می شود. من باز کار می کنم. آه ... پسرم. من میشکنم. هضم می شوم، تجزیه می شوم. میبینم که دستت را می گیرد. که می گرداندت. که می خواند برایت. که روی دیوار برایت بطری های شیشه ای را می چیند و تو هدفشان میگیری، و تو تشویق می شوی، و شهوت در نگاهش میپیچد در حالی که من در پیچ و خم روده های بی پایانش دیگر صدای گریه ام را هم فراموش کرده ام. من غرق در کثافتم و او هم. پسرم بویش را حس کن، حس کن.

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ

اگر یه دردی
یه گریه ای چیزی
نسل به نسل منتقل نشه اون وقت چی ؟

bibal شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://bibal.blogsky.com

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد