تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

تناسخ


نمی دانم چه شده که اینها را به یاد می آورم.

من یک درخت سیب بودم در باغی بزرگ ، قدری از بقیه درختها دورتر ، کارم این بود که از نسیمی که برگهایم را نوازش میداد لذت ببرم و به صخره روی دامنه کوه که از لای شاخ و برگ بقیه درختها پیدا بود نگاه کنم. از روزی که یک گربه کوچک از تنه ام بالا رفت چیزی مثل خوره به جانم افتاد.

من یک گربه بودم. نمیدانم کجا ولی پر بود از کوچه و آدم و ماشین. زندگی ام در سطل آشغال میگذشت تا روزی که پیرزنی برایم یک تکه گوشت انداخت.

آدم بودم ، در یک قبیله ، سرزمینی گرم و شرجی با بارانهای وحشتناک. تا چشم کار میکرد جنگل بود. همیشه گرسنه بودیم ، نمیدانستم زندگی خوب است یا بد ، هرچه بود همان بود. یک روز عصر یک گربه وحشی را با نیزه زدم ، برای شام خوب بود.

آدم بودم ، کار میکردم ، تحقیر میشدم و باز کار میکردم. پسرم برای خودش کسی شده بود.

آدم بودم ، ظاهرا همه چیز خوب بود ، جوان بودم و نگرانی چیزی را نداشتم اما همیشه ذهنم مشغول بود . در خاطرم نیست به چه چیزی اما هیچ چیز مثل تماشای درختها برایم لذت بخش نبود.


من یک درختم در باغی بزرگ، از نسیمی که برگهایم را نوازش میدهد لذت میبرم و به درخت سیب کوچکی که از بقیه درختها فاصله دارد نگاه میکنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
ع.خ یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.jump.blogsky.com

خیلی خیلی دلچسب و زیبا بود

لی پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ب.ظ http://leee.us

سلام
طرح خیلی خوبی داشت . کمی نیاز به بازنویسی داشت احساس می کنم .

مریم جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ http://flaneur.blogfa.com

اگر بنا باشه جلوی روند تناسخ رو بگیرند .دوست داشتی کجاش دکمه استاپ رو بزنن؟

در این مورد خاص فکر کنم همون درخت اول! البته خوب الان از دید یک آدم به مساله نگاه میکنیم ... اینه که تصمیمگیری خیلی سخت می شه چون آدمیزاد جماعت هم خدا رو میخواد هم خرما .

bibal سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ق.ظ http://bibal.blogsky.com

خیلیییییییییییی باحال و جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد