تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

تنهایی پرهیاهوی من

وبلاگ شخصی حسین طاهری

خواب بازی


دائم برای خودم راه می رفتم ، از این اتاق به اتاق دیگه. نفهمیدم چقدر گذشته حتی نمی دونستم ناراحتم یا خوشحال. بدون اینکه به چیزی فکر کنم رفتم و نشستم روی کاناپه وسط اتاق، فکر میکردم که به چی فکر کنم، نگاهی روی رمین انداختم، فرش قدیمی با همون ظاهر وا رفته زیر پام ناله میکرد. اما این هم سوژه خوبی برای مشغولیت ذهنی نبود. یک ماه پیش بارون اومد، اون هم چه بارونی. این سقف لامذهبو انگار که با مته سوراخ کردی همینطور شر شر آب میریخت پایین. اما زردی و چرک سقف رو هم قبل از اینکه دیده بشه ازش گذشتم. دوباره بلند شدم سر پا ، یک لحظه یاد اون دعایی که مادربزرگ برام نوشته بود افتادم، از جیب اورکتم آوردمش بیرون و همونجا شروع کردم خوندن. انگار که به خواب رفتم ، سبک شده بودم و وزنم رو روی زمین حس نمیکردم. آخر کار جرات کردم و چشم باز کردم. تا جایی که می دیدم فقط ستاره بود. برای من جشن گرفته بودن. نسیم معطری صورتم رو نوازش میداد و ستاره ها با چشمکهاشون دلبری می کردن. تا اینکه کف پام احساس وزن کردم.

امروز قرار دادگاه دارم ، آخرین مرحله است و اگه رای بر علیه من صادر بشه شاید مجبور بشم باقی عمرمو زندان باشم. مقصر خودم بودم، من احمق. اون موقع که گول عشوه و نازشو خوردم و وقتی که گفتم « مهریه رو کی داده کی گرفته » . یه هفته نشده که ماشینو فروختم ، لوازم خونه رو هم که برده با خودش. صاحب خونه هم شده قوز بالای قوز. اورکتم رو میپوشم ، توی جیبش یک ورقه که ده بار تا خورده، بازش میکنم و یادم میاد موضوع از چه قراره. توی این موقعیت شاید کمکم کنه ، شروع میکنم از روش خوندن.

نظرات 3 + ارسال نظر
ع.خ دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ق.ظ

یه جایی خوندم که روزگار معلمیه که اول امتحان میگیره بعد درس میده.یعنی خط باس بکنی و بعضا نمیگیره.چه باک.به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری...بسا کسا که به روز تو آرزومند است.اما به نظرم همه اینا چرته...دلم میخواد مشکلاتو جر بدم و بم بگن بد اما نه اینکه تحمل کنم و بم بگن صبور....این روزا مردم بیشتر دوس دارن بشون بگن رذل بیشرف تا احمق ساده!

این که مردم چی میگنو چیکار دارم خودم میگم خودم ! البته خوب بیشتر باب میله که خوب نگن اما نه به دلایلی که شما میگی ! که خوب چی بگم دیگه !

مریم دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 ب.ظ

اون با خواب بازی میکرده یا خواب باهاش بازی میکرده؟
شاعر ها در وصف زندان مهر چها که نسرودند الان زندان مهر بد جوری تغییر معنی داده:)

پ.ن: با اجازه صاحاب وبلاگ :
ع.خ چقدر بد اخلاق شدی این روزا؟

این یک رابطه دو طرفه است.

bibal سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ http://bibal.blogsky.com

بسیار زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد